تاريخ : جمعه 20 دی 1392برچسب:, | 10:29 | نویسنده : بحرینی |

دلش را داد دست آسمان ها

که نامش زنده مانددر زمان ها

بده یک جرعه از صبر سکینه

خداوندا به ما در امتحان ها 

پنجم ربیع الاول وفات حضرت سکینه ( سلام الله علیها ) دختر بزرگوار حضرت امام حسین ( علیه السلام ) یادگار عاشورای حسینی را به محضر امام زمان ( ارواحناله الفداء ) تسلیت عرض می نماییم.

 



تاريخ : سه شنبه 17 دی 1392برچسب:, | 10:35 | نویسنده : بحرینی |

پنجم ربیع الاول، یادآور وفات حضرت سکینه (علیهاالسلام ) یکی از بانوان بافضیلت، و از ستارگان درخشان آسمان علم و ادب و عفت می‏باشد. او پرورش یافته پدری چون امام حسین (علیه‏السلام) و مادری فداکار چون رباب، و تحت حمایت و تربیت عمه‏ای چون زینب کبری (علیهاالسلام) و برادر بزرگواری همانند امام سجاد (علیه‏السلام ) بود و توانست از برترین زنان عصر خویش گردد.

حضرت سکینه در طول زندگی خویش، حوادث و تحولات گوناگون سیاسی و اجتماعی، از جمله واقعه عظیم عاشورا را به چشم دید و به عنوان یکی از بازماندگان خاندان امامت، پیام‏ رسان اهداف و احکام والای اسلام به شمار می‏آمد. وی با برگزاری محافل و مجالس علمی و ادبی، و نیز تبیین معارف بلند دینی در قالب اشعار نغز و فصیح و کم‏نظیر خویش، خدمات بسیار ارزشمندی به عالم اسلام نمود و الگوی بسیار خوبی برای همه بانوان جهان گردید.



تاريخ : دو شنبه 16 دی 1392برچسب:, | 19:18 | نویسنده : بحرینی |

5 ربیع الاول - وفات حضرت سکینه بنت الحسین(ع) - سال 117 هجرى قمرى

حضرت سکینه، دختر ابى عبدالله الحسین )ع( و رباب، دختر امرء القیس است. نام اصلى وى، " آمنه" یا " امیمه" بود و مادرش رباب او را به " سکینه" ملقّب ساخت.

این بانوى شریف علوى در دامن مهرانگیز پدر ارجمندش حضرت امام حسین )ع( و مادر گرانمایه‏اش حضرت رباب )س( و عمه بزرگوارش حضرت زینب کبرى)س( پرورش یافت و از راهنمایى و تربیت ناب برادرش حضرت على بن الحسین)ع(، معروف به زین العابدین در ایّام امامت آن بزرگوار، بهره‏هاى وافر یافت.

وى از زنان خردمند و داناى عصر خویش بود. علاوه بر بهره‏مندى کامل از حُسن جمال، از فضایل معنوى مانند تعّبد، تدیّن و تقواى الهى برخوردار بود و در زمینه شعر، سخنورى و فصاحت بیان از ممتازان عصر و خانه وى، همیشه مجمع ادبا، شُعرا و سخن سرایان عرب بود.

درباره تاریخ تولدش، اطلاع دقیقى در دست نیست. امّا وى در واقعه عاشورا، دخترى رشید و بالغ بود.

برخى از مورخان، وى را در واقعه کربلا، بین ده تا سیزده ساله خوانده‏اند. بنابراین تولدش باید میان سال‏هاى 47 تا50 قمرى باشد. او در مدینه و در اواخر عصر امامت حضرت امام حسن مجتبى )ع( دیده به جهان گشود.

امام حسین )ع( به تمامى فرزندانش، از جمله سکینه، عشق و علاقه داشت و آنان را به خاطر برخوردارى از فضایل و کمالات نفسانى، بسیار دوست مى‏داشت.

روایت شد، که آن حضرت درباره سکینه و مادرش رباب و خانه‏اى که آن دو در آن زندگى مى‏کردند شعرى عاطفى سرود که ترجمه‏اش چنین است:

به جانت سوگند ! من به راستى خانه‏اى که سکینه و مادرش رباب در آن باشند، دوست دارم. من آن دو را دوست دارم و براى آنان دارایى‏ام را نثار مى‏کنم و هیچ ملامت‏گرى نمى‏تواند مرا در این کار سرزنش کند.

آن حضرت، پس از واقعه کربلا، به مدت 57 سال زندگى کرد. در آغاز، تحت کفالت برادر بزرگوارش امام زین العابدین )ع( قرار داشت تا این که ازدواج نمود و به خانه همسرش نقل مکان کرد.

این بانوى مکرمه، بین 67 تا 70 سال زندگى کرد و سرانجام در کمال شرافت و عفت دار فانى را وداع گفت.

درباره در گذشت این بانوى بزرگ علوى، دو روایت نقل شده است: روایت نخست حاکى است که وى در پنجم ربیع الاوّل سال 117 هجرى قمرى و در عصر خلافت هشام بن عبدالملک و در حاکمیت خالد بن عبدالملک بن حارث، در مدینه بدرود حیات گفت و روایت دیگر مى‏گوید که وى در پنجم ربیع الاوّل سال 126 هجرى قمرى در مکه معظمه وفات یافت .

به هر روى، در گذشت وى در پنجم ربیع الاوّل، مورد اتفاق تاریخ نگاران و سیره نویسان است. در همان سالى که حضرت سکینه )ع( وفات یافت، خواهرش حضرت فاطمه بنت الحسین )ع( نیز در مدینه بدرود حیات گفت.



تاريخ : دو شنبه 16 دی 1392برچسب:, | 19:6 | نویسنده : بحرینی |

مرحوم شيخ احمد كافى اين شهيد گمنام و سرباز واقعى امام زمان و عاشق ولى عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف و واعظ شهير و شهيد در راه دين رضوان اللّه تعالى عليه فرمود: مرحوم سيد هاشم رضوان اللّه تعالى عليه يكى از علماء بزرگ شيعه شام بود كه سه دخترداشته ، مى گويد يكى از دخترهايم خواب رفت يك شب بيدار شد صدا زد: بابا در شب بى بى رقيه را خواب ديدم . بى بى به من فرمود: دختر به بابات سيدهاشم بگو آب آمده در قبر من و بدن من نارحت است قبر مرا تعمير كنيد. بابا اعتنائى نكرد، مگر مى شود با يك خواب دست به قبر دختر امام حسين ع زد.

فردا شب دختر و سطى همين خواب را ديد: باز بابا اعتنايى نكرد. شب سوم دختر كوچولوى سيد اين خواب را ديد شب چهارم خود سيد هاشم مى گويد خوابيده بودم يك وقت ديدم يك دختر كوچولو دارد مى آيد اين دختر از نظر سِنّى كوچك است اما آنقدر با اُبهت است باصولت و جلالت دارد مى آيد رسيد جلوى من به من فرمود سيد هاشم مگر بچه هايت به تو نگفتند كه من ناراحتم قبر مرا تعمير كن 



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 17 آذر 1392برچسب:, | 10:34 | نویسنده : بحرینی |

در پاسخ به  این سؤال می گوییم، یكی از فرزندان امام حسین(ع) كه در سفر كربلا همراه اسرای اهل بیت بوده است، "رقیه(س)" می باشد. كه مصیبت او و آنچه بر این طفل خردسال در كربلا گذشت از بزرگترین سندها و دلایل مظلومیت امام حسین(ع) و اهل بیت اوست، و تا قیام امام زمان(ع) داغ تشنگی او بر دل حضرت ابوالفضل (ع) خواهد بود و گرد و غبار اسارتی كه بر چهرة كودكانة او نشست با هیچ آبی تا قیامت پاك نخواهد شد.

پس از خطبة حضرت زینب(ع) در مجلس یزید كه اوضاع را بر ضدّ او متحوّل ساخت، یزید ناچار اهل بیت را در خرابه ای بی‌سقف جای داد. حضرت رقیه(س) در همان خرابه، جان داد كه شرح مصیبت سوزناك آن عزیز در این وبلاگ امده است.

خردسالی این دختر و كیفیّت جان باختنش و مدفن او و آتشی كه در قلب شیعیان از نام و یادش شعله ور می شود شگفت است و شیعیان به او علاقة خاصّی دارند و محل دفن او اینك حرمی بزرگ و باشكوه در سوریه می باشد، كه زیارتگاه دوستداران اهل بیت و محل نزول ملائكه و باب حاجت حاجتمندان است كه معجزات و كرامات این طفل مظلوم بسیار است، و در قیامت نیز دستان كوچك او گره های بزرگی را از كار شیعیان بلكه تمام جهانیان باز خواهد نمود، و كم نخواهند بود كسانی كه به شفاعت او وارد بهشت شوند



تاريخ : یک شنبه 17 آذر 1392برچسب:, | 10:28 | نویسنده : بحرینی |

سه سالگی‏ اش بر مدار عاشورا می‏چرخد.
اتفاقی که طنین خنده‏های کودکانه‏اش را به غارت می‏برد
در عطش می‏ماند و می‏گدازد.
فرات از چشمانش مهاجرت می‏کند.
بی‏پناهی‏اش، در تمام بیابان‏ها تکثیر می‏شود
این سه سالگی اوست که در ویرانه‏ای کنار کاخ سبز، به اهتزاز درآمده و مکر خاندان ابوسفیان را به زانو درآورده است.



تاريخ : یک شنبه 17 آذر 1392برچسب:, | 10:20 | نویسنده : بحرینی |
تاريخ : سه شنبه 26 شهريور 1392برچسب:, | 18:40 | نویسنده : بحرینی |

سلام بر تو ای بانوی آب ها و آیینه ها

سلام بر تو ای مطلع غزل های عاشقی

سلام بر نجابت دست ها و کرامت نگاهایت

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

شهر قم یک گل به نام حضرت معصومه دارد

این شرف را شهر قم با حضرت معصومه دارد

شهر ما سرمست گشته از شمیم عطر کویش

یک جهان عطر مصفا حضرت معصومه دارد

هر که شد مهمان به قم از فیض اولبریز گشته

این کرامتها به دلها حضرت معصومه دارد

من چه گویم از محبت ، از وفا ، از عشق بانو

یک بغل فیض معلا ، حضرت معصومه دارد



تاريخ : چهار شنبه 20 شهريور 1392برچسب:, | 11:53 | نویسنده : بحرینی |

 زن فرانسوی درکنار قبر حضرت رقیه(ع(

جناب حجه الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ محمد مهدی تاج لنگرودی( واعظ ) صاحب تالیفات کثیره، درکتاب توسلات یا راه امیدواران صفحه 161، چاپ پنجم چنین می نویسد:

یکی از دوستانم که خود اهل منبر بوده و در فن وخطابه وگویندگی از مشاهیر است ومکرر برای زیارت قبر حضرت رقیه بنت الحسین (ع) به شام رفته است، روی منبر نقل می‌کرد:

درحرم حضرت رقیه (ع) زن فرانسوی رادیدند که دوقالیچه گران قیمت به عنوان هدیه به آستانه مقدسه آورده است مردم که می‌دانستند او فرانسوی و مسیحی است از دیدن این عمل درتعجب شدند و با خود گفتند که چه چیز باعث شده که یک زن نامسلمان به این جا آمده وهدیه قیمتی آورده است چنین موقعی است که حس کنجکاوی درافراد تحریک می‌شود. روی همین اصل از او علت این امر را پرسیدند و او در جواب گفت :

همان گونه که می‌دانید من مسلمان نیستم، ولی وقتی که از فرانسه به عنوان ماموریت به این جا آمده بودم در منزلی که مجاور این آستانه بود مسکن کردم. اول شبی که می‌خواستم استراحت کنم صدای گریه شنیدم . چون آن صداها ادامه داشت وقطع نمی‌شد،‌پرسیدم این گریه وصدااز کجاست ؟ در جواب گفتند : این گریه‌ها از جوار قبر یک دختری است که د راین نزدیکی مدفون شده است . من خیال می‌کردم که آن دختر امروز مرده و امشب دفن شده است که پدرومادروسایر بازماندگان وی نوحه سرایی می ‌کنند . ولی به من گفتند الان متجاوز از هزار سال است که از مرگ ودفن او می‌گذرد.

برشگفتی من افزوده شد و با خود گفتم که چرا مردم بعد از صدها سال این گونه ارادت به خرج می‌دهند ؟ بعد معلوم شد این دختر با دختران عادی فرق دارد: او دختر امام حسین (ع) است که پدرش رامخالفین ودشمنان کشته‌اند وفرزندانش را به این جا که پایتخت یزید بوده به اسیری آورده‌اند و این دختر درهمین جا از فراق پدر جان سپرده ومدفون گشته است .

بعد ا زاین ماجرا روزی به این جا آمدم. دیدم مردم ا زهر سو عاشقانه می‌آیند ونذر می‌کنند وهدیه می‌آورند ومتوسل میشوند. محبت او چنان دردلم جا کرد که علاقه زیادی به وی پیدا کردم.

پس از مدتی به عنوان زایمان مرا به بیمارستان وزایشگاه بردند. پس از معاینه به من گفتند کودک شماغیر طبیعی به دنیا می‌آید و ما ناچاراز عمل جراحی هستیم.

همین که نام عمل جراحی راشنیدم دانستم که دردهان مرگ قرارگرفته‌ام . خدایا چه کنم،‌ خدایا ناراحتم ، گرفتارم چه کنم،‌ چاره چیست ؟ واندیشیدم که، چاره‌ای بجز توسل ندارم،‌و باید متوسل شوم.....

به ناچار دستم را به سوی این دختر دراز کرده وگفتم خدایا،‌ به حق این دختری که دراسارت کتک و تازیانه خورده است وبه حق پدرش که امام برحق ونماینده رسولت بوده است و او را ازطریق ظلم کشته‌اند قسم می‌دهم مرا از این ورطه هلاکت نجات بده. آنگاه خود این دختر رامخاطب قرارداده و گفتم : اگر من از این ورطه هلاکت نجات یابم 2 قالیچه قیمتی به آستانه‌ات هدیه می‌کنم.

خدا شاهد است پس از نذر کردن ومتوسل شدن،‌طولی نکشید برخلاف انتظار اطبا ومتصدیان زایمان،‌ناگهان فرزند به طور طبیعی متولد شد واز هلاکت نجات یافتم . اینکه نیز به عهد ونذرم وفا کرده وقالیچه‌ها راتقدیم می‌کنم.



تاريخ : چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, | 11:45 | نویسنده : بحرینی |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 31 صفحه بعد