دلم گرفته آسمون ، نمی تونم گریه کنم شکنجه می شم از خودم ، نمی تونم شکوه کنم
انگاری کوه غصه ها رو سینه من اومده باز داره باورم می شه ، خنده به من نیوموده
دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم تو روزگار بی کسی یه عمره که در به درم
حتی صدای نفسم ، می گه که توی قفسم من واسه آتیش زدن یه کوله بار شب بسم
دلم گرفته آسمون، یه کم منو حوصله کن نگو که از این روزگار،یه خورده کمتر گله کن
منو به بازی می گیرن عقربه های ساعتم برگه تقویم می کنه لحظه به لحظه لعنتم
آهای زمین نچرخ تا آروم بگیره یه آدم شکسته
آقا فداتــــــ شمــــ الهیــــ،الانـــــ پرونده منه رو سیاه رو میخونیــــ ؟ ؟ ؟
آقا دلم خیلی گرفته برا شما،برا شهدا . .خودتــ که بهتر میدونیـــ الهی دورتــ بگردمــ
نمیگمــ دستمو بگیر آخه اگهـــ تو دستمو نمیگرفتیــــ کهــ اینجا نبودم
دستمو ول نکن،میشه یه شب دستت رو بزاری رو سینم بگی بلند شو برا نماز شبــ
آقا بخدا خیلی دلتنگتمــــ یه گوشهــ چشمی بنداز بهــ من گنهکار آقــا
قربونت برم اشکمو میبینـــ از شرمندگیه . . . خودتـــ که بهتر میدونیــــ
رو سایهمـــ آقا رو سیاهـــ . . .
آقــا جون روسیاهم ... رو سیاهـــ
آقــا جون روسیاهم ... رو سیاهـــ
آقــا جون روسیاهم ... رو سیاهـــ
گوشـــا رو تیز کنید . . . آقا اینجاستــــ بخدا . . .
تو از امام حسینـــ هم مظلومـــ تری بخدا . . .
یاباصالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش
نجف رفتی کربلا رفتی کاظمین رفتی یاد ما هم باش
مدینه رفتی به پابوس مادرت زهرا یاد ما هم باش
به دیدارقبر بی شمع مجتبی رفتی یاد ما هم باش
زیارت نامه که میخوانی در کنار آن تربت خاموش
به دنبال قبر مخفی از کوچه ها رفتی یاد ما هم باش
بغل کردی قبر مادر را جای ما هم او ار زیارت کن
همان لحظه که به احوالش از نوا رفتی یاد ما هم باش
شب جمعه کربلا رفتی یادما هم کن چون زدی بوسه
کنار قبر ابوالفضل با وفا رفتی یاد ما هم باش
سر می نهم به پای تو یا صاحب الزمان جان میکنم فدای تو یا صاحب الزمان
تقدیم میکنم سروجان را به سوی تو
گر بشنوم صدای تو یا صاحب الزمان
صد مرحبا برآنکه گرفته ست توشه ای از روی دلربای تو یا صاحب الزمان
آری صفای مجمع سوته دلان همه
می باشد از صفای تو یا صاحب الزمان
ولله بر تمام صلاتین روزگار دارد شرف گدای تو یا صاحب الزمان
بیگانه ست با همه بیگانگان تو
شد هرکه آشنای تو یا صاحب الزمان
مشمول لطف حق نشود آن کس که نیست مشمول او دعای تو یا صاحب الزمان
از ارتکاب هرعملی قصد عاشقان
خزان غم به باغ یاس آمد وفـات مـادر عبـاس آمد
نفسهـا آه آتشبـار گشته که داغ فاطمه تکرار گشته
ز گلزار جنان یا ایهاالناس به استقبال مادر آید عبّاس
بنی هاشم به نوحه دم بگیرید بـرای فاطمـه مـاتم بـگیرید
13 جمادی الثانی، وفات حضرت ام البنین (سلام الله علیها ) مادر گرامی حضرت ابوالفضل العباس (عليه السلام)، همسرحضرت علی (عليه السلام)، بر تمامي محبين اهل بيت(علیه السلام ) تسليت باد.
دوبـاره بـوی بقیــــع و مـدینــه می آيــــد دوباره زمزمه غم ز ســــــــینه می آیـد
دوبـاره مـرغ دلـم ســــــر به زیـر پر بـرده که سوز ناله به سودای چشم تر برده
نشـسته گوشــه اندوه و ناله ســـر داده ز ســـــــوز ناله ام البنین خبـــــر داده:
« منـم که سـایه نشین و جـود مـولایم کنیز خانه غم ، خـــــــاک پای زهرایم
منم که خانه به دوش غم علی هستم منم که همقدم محنت ولی هســتم
منم که شـاهد زخـم شکسـته ابـرویـم انیس گریه به یاس شکستـه پهلویم
منم که در همه جا در تب حسـن بودم منم که شاهد خون لب حسـن بودم
منم که جلوه حق را به عین می دیدم خـدای را به جمال حسیـن می دیدم
منم که بوده دلم صبـح و شـام با زینب منم میان همـه ، هم کـلام بـا زینـب
منم که سوگ گلستـان و باغبـان دارم به سینـه زخــم غــم کربلائیـان دارم
منم که ظـهر عطـش را نمی برم از یـاد چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد
«منم که مادر عشق و امید و احساسم
فــدای یک سـر موی حســین عباسـم»
امام صادق عليه السلام فرمود:«رحم الله عمى العباس لقد اثر و ابلى بلاء حسنا... » (1) خدارحمت كند عموى ما عباس را،عجب نيكو امتحان داد،ايثار كرد و حداكثر آزمايش را انجام داد.براى عموى ما عباس مقامى در نزد خداوند است كه تمام شهيدان غبطه مقام او را مىبرند.)اينقدر جوانمردى،اينقدر خلوص نيت،اينقدر فداكارى! ما تنها از ناحيه پيكر عمل نگاه مىكنيم،به روح عمل نگاه نمىكنيم تا ببينيم چقدر اهميت دارد.
شب عاشوراست.عباس در خدمت ابا عبد الله عليه السلام نشسته است.در همان وقتيكى از سران دشمن مىآيد،فرياد مىزند:عباس بن على و برادرانش را بگوييد بيايند. عباس مىشنود ولى مثل اينكه ابدا نشنيده است،اعتنا نمىكند.آنچنان در حضور حسين بن على مؤدب است كه آقا به او فرمود:جوابش را بده هر چند فاسق است.مىآيد مىبيند شمر بن ذى الجوشن است.شمر روى يك علاقه خويشاوندى دور كه از طرف مادر عباس دارد و هر دو از يك قبيلهاند،وقتى كه از كوفه آمده است به خيال خودش امان نامهاى براى ابا الفضل و برادران مادرى او آورده است.به خيال خودش خدمتى كرده است.تا حرف خودش را گفت،عباس عليه السلام پرخاش مردانهاى به او كرد،فرمود:خدا تو را و آن كسى كه اين امان نامه را به دست تو داده است لعنت كند.تو مرا چه شناختهاى؟ درباره من چه فكر كردهاى؟تو خيال كردهاى من آدمى هستم كه براى حفظ جان خودم، امامم،برادرم حسين بن على عليه السلام را اينجا بگذارم و بيايم دنبال تو؟آن دامنى كه ما در آن بزرگ شدهايم و آن پستانى كه از آن شير خوردهايم،اين طور ما را تربيت نكرده است.
جناب ام البنين،همسر على عليه السلام،چهار پسر از على دارد.مورخين نوشتهاند على عليه السلام مخصوصا به برادرش عقيل توصيه مىكند كه زنى براى من انتخاب كن كه«ولدتها الفحولة» از شجاعان زاده شده باشد،از شجاعان ارث برده باشد«لتلد لى ولدا شجاعا»مىخواهم از او فرزند شجاع به دنيا بيايد.(البته در متن تاريخ ندارد كه على عليه السلام گفته باشد هدف و منظور من چيست،اما آنها كه به روشن بينى على معترف و مؤمناند مىگويند على آن آخر كار را پيش بينى مىكرد.) عقيل،ام البنين را انتخاب مىكند.به آقا عرض مىكند كه اين زن از نوع همان زنى است كه تو مىخواهى.چهار پسر كه ارشدشان وجود مقدس ابا الفضل العباس است،از اين زن به دنيا مىآيند،هر چهار پسر در كربلا در ركاب ابا عبد الله حركت مىكنند و شهيد مىشوند.وقتى كه نوبت بنى هاشم رسيد،ابا الفضل كه برادر ارشد بود به برادرانش گفت:برادرانم!من دلم مىخواهد شما قبل از من به ميدان برويد،چون مىخواهم اجر شهادت برادر را ادراك كرده باشم.گفتند:هر چه تو امر كنى.هر سه نفر شهيد شدند،بعد ابا الفضل قيام كرد.اين زن بزرگوار(ام البنين)كه تا آن وقت زنده بود ولى در كربلا نبود،شهادت چهار پسر رشيد خود را درك كرد و در سوگ آنها نشست.در مدينه برايش خبر آمد كه چهار پسر تو در خدمت حسين بن على عليه السلام شهيد شدند.براى اين پسرها ندبه و گريه مىكرد.گاهى سر راه عراق و گاهى در بقيع مىنشست و ندبههاى جانسوزى مىكرد.زنها هم دور او جمع مىشدند.مروان حكم كه حاكم مدينه بود،با آنهمه دشمنى و قساوت گاهى به آنجا مىآمد و مىايستاد و مىگريست.از جمله ندبههايش اين است:
لا تدعونى ويك ام البنين
تذكرينى بليوث العرين
كانتبنون لى ادعى بهم
و اليوم اصبحت و لا من بنين
اى زنان!من از شما يك تقاضا دارم و آن اين است كه بعد از اين مرا با لقب ام البنين نخوانيد(چون ام البنين يعنى مادر پسران،مادر شير پسران)،ديگر مرا به اين اسم نخوانيد.وقتى شما مرا به اين اسم مىخوانيد،به ياد فرزندان شجاعم مىافتم و دلم آتش مىگيرد.زمانى من ام البنين بودم ولى اكنون ام البنين و مادر پسران نيستم.
مرثيهاى دارد راجع به خصوص ابا الفضل العباس:
يا من راى العباس كر على جماهير النقد
و وراه من ابناء حيدر كل ليث ذى لبد
انبئت ان ابنى اصيب براسه مقطوع يد
ويلى على شبلى امال براسه ضرب العمد
لو كان سيفك فى يديك لما دنى منه احد
مىگويد:اى چشمى كه در كربلا بودى و آن منظرهاى كه عباس من،شير بچه من،حمله مىكرد مىديدى و ديدهاى!اى مردمى كه آنجا حاضر بودهايد!براى من داستانى نقل كردهاند، نمىدانم اين داستان راست استيا نه.يك خبر خيلى جانگداز به من دادهاند، نمىدانم راست استيا نه.به من گفتهاند كه اولا دستهاى پسرت بريده شد،بعد در حالى كه فرزند تو دست در بدن نداشتيك مرد لعين ناكس آمد و عمودى آهنين بر فرق او زد. واى بر من كه مىگويند بر سر شير بچهام عمود آهنين فرود آمد.بعد مىگويد:عباس جانم!فرزند عزيزم!من خودم مىدانم كه اگر دست در بدن داشتى هيچ كس جرات نزديك شدن به تو را نمىكرد.
لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم و صلى الله على محمد و آله الطاهرين.
پىنوشت:
1) ابصار العين،ص26
نام مبارك آن حضرت فاطمه و كنيه شريفش ام البنين است و آن حضرت به همين كنيه معروفند. پدر آن حضرت حزام بن خالد و مادرشان ليلي دختر شهيد بن ابي عامر است.
اميرالمؤمنين عليه السلام آن حضرت را به همسري برگزيد و خداوند چهار پسر به ان حضرت عنايت فرمود: حضرت قمر بني هاشم عباس عليه السلام، عبدالله، جعفر و عثمان عليهم السلام كه 4 پسر در كربلا شهيد شدند.
بانواني كه از كربلا به مدينه مراجعت كردند در خانه ام البنين عزاداري مي كردند. آن حضرت اگر چه در كربلا نبود ولي از ناله و گريه قرار نداشت هنگامي كه زن ها او را ام البنين خطاب مي كردند و تسليت مي دادند مي فرمود: «ديگر مرا ام البنين نخوانيد..»
امام باقر عليه السلام مي فرمايد: آن حضرت به بقيع مي رفت و ان قدر جانسوز مرثيه مي خواند كه مروان با آن قساوت قلب گريه مي كرد» اين گريه و زاري حضرت ادامه داشت تا بدرود حيات گفت.
علامه مامقاني مي نويسد: از علو مقام حضرت ام البنين عليها السلام همين بس كه وقتي بشير بن جذلم خبر شهادت فرزندانش را به او داد فرمود: «رگ هاي قلبم را بريدي! فرزندانم و هر آنچه زير آسمان است به فداي ابا عبدالله الحسين عليه السلام باد».
السلام عليكِ يا زوجة ولى الله، السلام عليكِ يا زوجة امير المؤمنين، السلام عليكِ يا ام البنين، السلام عليكِ يا ام العباس ابن امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام، رضى الله تعالى عنك وجعل منزلكِ وماواكِ الجنه ورحمة الله وبركاته ...
پرسش : باسلام ، لطفا بفرماييد وفات حضرت ام البنين (س) در چه تاريخي بوده است ؟
پاسخ : اگر منظورتان از ام البنين ، جناب فاطمه بنت حزام مادر حضرت عباس (ع) و همسر گرامي امير مومنان (ع) باشد ، تاريخ وفاتش 13 جمادي الثانيه سال 64 قمري مي باشد .
البته غير از ايشان ، ام البنين هاي ديگري نيز داريم كه در منابع رجالي و تاريخي اسلامي نامي از آنان به ميان آمده است
اما در باره فضايل و مناقب حضرت ام البنين ، همسر امام علي بن ابي طالب (ع) و مادر چهار فرزند شهید در کربلا در رکاب حضرت امام حسین (ع) ، سخن هاي بسياري گفته شده است .
علامه شهيد مطهري در ضمن مقتل حضرت عباس (ع) در كربلا ، گفتار زيبايي در مورد مادر ارجمندش حضرت ام البنين (س) نيز دارد كه توجه شماعزيزان را به آن جلب مي كنم :
.: Weblog Themes By Pichak :.