حضرت زينب(عليها السلام); شخصيت و نقش ايشان در نهضت كربلا

 مقدّمه

نهضت خونين و جاودانه كربلا از مهمترين حوادث تاريخ اسلام به شمار ميرود. ابعاد انقلاب حسيني، از زواياي گوناگون قابل بررسي است. اين نهضت حق را از باطل جدا نموده و از يكسو، تأثيري ژرف بر بيداري مسلمانان گذارد و از سوي ديگر، تبليغات سوء چندين ساله امويان را نقش بر آب ساخت.

در طول تاريخ، انقلابهاي فراواني به وقوع پيوسته و افراد بسياري از خودگذشتگي و فداكاري كردهاند; اما با گذشت زمان، از يادها فاصله گرفتهاند. ولي نهضت عاشورا با مرور زمان، پيوسته در دلهاي مسلمانان، ماندگار شده است.

بدون شك، عقيله بنيهاشم، زينب كبري(عليها السلام)، از جمله شخصيتهاي تأثيرگذار اين نهضت عظيم است كه در ماندگاري و جاوداني آن نقشي بيبديل داشته; همان بانويي كه از نوادر بانوان تاريخ اسلام است و در دامان پُرمهر فاطمه زهرا(عليها السلام)و مولاي متقيان تربيت يافته و درس زندگي آموخته است.

درباره حيات درخشان اين بانوي قهرمان، تاكنون دهها كتاب و مقاله نگارش يافته و تاريخنگاران شيعه و سنّي هر كدام از ديدگاه خويش، به زندگاني و قهرماني اين بانوي بزرگ نگريسته و آن را مورد تحليل و تجليل قرار دادهاند. نوشتار حاضر به گوشههايي از ويژگيهاي اين بانوي گرامي، و نيز نقش شكوهمند ايشان در نهضت كربلا پرداخته است، بدان اميد كه راه، روش و معنويت حضرت زينب(عليها السلام)همواره چراغ راه زندگيمان باشد.

ميلاد و نامگذاري حضرت زينب(عليها السلام)

حضرت زينب(عليها السلام) در پنجم جماديالاولي در سال پنجم

يا ششم هجرت، در مدينه ديده به جهان گشود. در بين خاندان نبوّت، رسم بر اين بود كه نامگذاري نوزادشان را به بزرگ خانواده واگذار ميكردند.1 پس از ولادت حضرت زينب(عليها السلام)، مادر بزرگوارش حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام) نوزاد را به دست حضرت علي(عليه السلام)داد و فرمود: نام اين كودك را برگزين. امام(عليه السلام)فرمود: من از پيامبر خدا در نامگذاري دخترم، سبقت نميگيرم.2

در آن هنگام، پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) در سفر بود. چون بازگشت، زمان تشرّف به خانه فاطمه(عليها السلام)، اميرمؤمنان(عليه السلام)نام نوزاد را از آن حضرت پرسيد. رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرمود: من از خدايم در نامگذاري او پيشي نميگيرم. آنگاه از جانب خداوند جبرئيل فرود آمد و گفت: خداوند نام اين نوزاد را «زينب» برگزيده3 و آن را در لوح محفوظ نگاشته است.4

نامگذاري حضرت زينب(عليها السلام)، از سوي پروردگار همانند امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) بيانگر آن است كه ايشان جايگاه و مقام ويژهاي دارد. آنگاه جبرئيل(عليه السلام)پيامبر را از مصيبتهايي كه بر زينب رُخ مينمايند، باخبر ساخت. رسول خدا(صلي الله عليه وآله)گريست و فرمود:

هر كس بر اندوه و مصيبت اين دختر گريه كند (پاداش او) مانند كسي است كه بر دو برادرش حسن و حسين(عليهما السلام)گريه نمايد.5

همانندي حضرت زينب(عليها السلام) با حضرت خديجه(عليها السلام)

هنگامي كه پيامبر گرامي(صلي الله عليه وآله) قنداقه آن مولود مبارك را طلبيد، ايشان را بوسيد و فرمود:

به حاضران و غايبان امّتم وصيّت ميكنم كه حرمت اين دختر را پاس بدارند. همانا وي مانند خديجه كبري(عليها السلام)است.6

اين تشبيه معنادار بيانگر آن است كه حضرت زينب(عليها السلام) داراي اوصاف جدّهاش حضرت خديجه(عليها السلام)است همانگونه كه آن بانوي والامقام، براي پيشرفت اسلام، نقش چشمگير داشت، حضرت زينب(عليها السلام)نيز نقش بسزايي در حفظ رهاوردهاي نهضت عاشورا داشت.

نامها و القاب حضرت زينب(عليها السلام)

حضرت زينب(عليها السلام)، نخستين دختر حضرت علي(عليه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام) است. معروفترين نام اين بانوي بزرگ، «زينب» است كه در لغت، به معناي «درخت نيكو منظر» آمده7 و معناي ديگر آن «زين اب» يعني «زينت پدر» است. و به راستي زينب براي مكتب اسلام و مرام پدر، مايه زينت و آبرومندي بينظير بوده است.

حضرت زينب(عليها السلام) نامها و القاب فراواني دارد; همانند عقيله بنيهاشم، عالمه غيرمعلَّمه، عارفه، موثّقه، فاضله، كامله، عابده آل علي، معصومه صغري، امينةاللّه، نائبةالزهرا، نائبةالحسين، عقيلة النساء، شريكة الشهداء، بليغه، فصيحه، و شريكةالحسين.8 حضرت زينب(عليها السلام) از نظر شخصيت و لياقت، مصداق راستين نامها و القاب مزبور است كه توضيح هر كدام مجالي ديگر ميطلبد.

شخصيت حضرت زينب(عليها السلام)

روانشناسان ميگويند: عامل وراثت، تربيت و محيط در تكوّن و ساختار پايههاي شخصيت آدمي نقش بنيادين دارند.9 درباره حضرت زينب(عليها السلام)، سه اصل اساسي مزبور جايگاه ويژه داشت:

الف. وراثت: ايشان از سرچشمه نبوّت و ولايت نشأت گرفت، جدّش خاتم پيامبران(صلي الله عليه وآله) بود و حضرت زينب(عليها السلام) از خميره ذات او آفريده شد. رسول خدا(صلي الله عليه وآله)فرمود:

«... وُلدِ فاطِمَةَ فَانَا وَلِيُّهُم وَ عُصبَتُهُم، وَ هُم خُلِقُوا مِن طِينَتِي...»;10 فرزندان فاطمه (حسن، حسين، زينب، و امّكلثوم)، كه من ولي و سرپرست نَسَبي آنها هستم، از طينت و خميره ذات من آفريده شدهاند.

بنابراين، حضرت زينب(عليها السلام) ژن رسول خدا(صلي الله عليه وآله) را در خود داشت كه وارث خاتمپيامبران(عليهم السلام) است و شخصيت ايشان از خميرمايه وجود رسولاللّه(صلي الله عليه وآله) ريشه ميگرفت.

مادر اين بانو دختر پيامبر(صلي الله عليه وآله) و بهترين زنان عالم است و پدرش مولاي متقيان(عليه السلام)، وصي رسول خدا(صلي الله عليه وآله). از اينرو، شخصيت نازنين حضرت زينب(عليها السلام) آميزهاي از حالات ملكوتي رسول خدا(صلي الله عليه وآله)، حضرت علي(عليه السلام) و فاطمه(عليها السلام) است و اين بانو مراتب كمال خويش را از اين سه شخصيت بزرگ به ارث گرفته است.

ب. تربيت: حضرت زينب(عليها السلام) از آغاز ولادت تا قريب شش سالگي، در دامان پُرمهر پيامبر و حضرت علي(عليهما السلام)تربيت يافت.11 ايشان از سينه مبارك حضرت زهرا(عليها السلام)شير نوشيد و در پرتو وجود حضرت علي(عليه السلام)و نظارت دقيق ايشان رشد كرد. رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرمود:

«مَا نَحَلَ وَالِدٌ وَلَداً نَحلا اَفضَلُ مِن اَدَب حَسَن»;12

هيچ پدري هديهاي برتر از حُسن ادب و تربيت نيك به فرزندش نداده است.

تربيت حضرت زينب(عليها السلام)، توسط پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) و حضرت علي(عليه السلام) و مادري همچون فاطمهزهرا (عليها السلام)و برادراني همانندامام حسن و حسين(عليهما السلام)سبب شد كه اين شخصيت والامقام به عنوانسومينبانوي جهان اسلام پس از حضرت خديجه(عليها السلام) و فاطمه زهرا(عليها السلام)، به شمار آيد.

ج. محيط: يكي ديگر از پايههاي مهم ساختمان شخصيت آدمي محيط است. حضرت زينب(عليها السلام) در محيطي كه كانون فضايل، صفا و صميميت بود، رشد و نمو يافت. محيط زندگي حضرت زينب(عليها السلام) در شهر مدينه، خانه حضرت علي(عليه السلام)، فاطمه(عليها السلام)، حسن و حسين(عليهما السلام)بود; همان خانهاي كه كعبه آمال و محبوب دلهاي مؤمنان بوده است. چنين محيطي نوراني و خانهاي بابركت، ارزشهاي والاي ديني و انساني را در وجود پر بركت ايشان بارور و شكوفا ساخت.

كودكي حضرت زينب(عليها السلام)

از دوران كودكي، نبوغ و دركي فوقالعاده در وجود بانوي قهرمان كربلا، به ويژه در مسائل اعتقادي، مشاهده ميشد. يك بار پدرش اميرالمؤمنين(عليه السلام) ايشان را بر زانوي خويش نشانيد و به او فرمود: بگو: «احد»; يعني يكي! حضرت زينب(عليها السلام)گفت: احد. سپس حضرت علي(عليه السلام) فرمود: بگو: «اثنين»; يعني دو تا! حضرت زينب ساكت شد. مولايمتقيان(عليه السلام) فرمود: سخن بگو. زينب(عليها السلام)گفت: زبانيكهبه گفتن «احد» گردشكرده، چگونه«اثنين» بگويد؟ امام(عليه السلام) از پاسخ عميق زينب(عليها السلام) مسرور شد و ايشان را به نشانه محبت و تجليل، به سينه چسبانيد و بوسيد.13

بار ديگر حضرت زينب(عليها السلام) در سن خردسالي از پدر پرسيد: پدر جان! آيا ما فرزندانت را دوست داري؟ حضرت علي(عليه السلام)فرمود: آري، فرزندان ما، پارههاي جگر ما هستند. حضرت زينب(عليها السلام)عرض كرد: اي پدر! دو محبت در دل مؤمن جمع نميشوند، و اگر از اين محبت چارهاي نيست، پس لطف و مهر براي ما و محبت مخصوص خداوند! حضرت علي(عليه السلام) به خاطر تيزفهمي و درك عالي حضرت زينب(عليها السلام)، محبت خود را نسبت به دخترش بيشتر كرد.14

حضرت زينب(عليها السلام) با اين سخن، به توحيد خالص اشاره كرد كه همانا دلبستگي حقيقي براي خداست، ولي دوستي فرزندان، به معناي مهرباني و پرتويي از محبت خداست.

آري، زينب(عليها السلام)، كه در پرتو تعليمات پيامبر(صلي الله عليه وآله)و خاندان او تربيت و رشد يافته، چرا چنين نباشد؟!

علاقه حضرت زينب(عليها السلام) به امام حسين(عليه السلام)

حضرت زينب(عليها السلام) از دوران كودكي علاقه فراواني به امام حسين(عليه السلام) داشت. هرگاه سيدالشهداء(عليه السلام)از نظر ايشان غايب ميشد، بيقراري ميكرد و چون ديده ايشان به جمال برادر ميافتاد، شاداب ميگشت.15 اگر در گهواره به گريه ميافتاد، ديدار امام حسين(عليه السلام) و يا شنيدن صداي ايشان، مايه آرامش و قرار زينب بود.16

در خردسالي، بيش از هر كس با امام حسين(عليه السلام) بازي ميكرد و از ديدارش شادمان ميشد. هر گاه در محضر برادر بود، يكسره به او مينگريست و ساعتي نميتوانست دوري ايشان را تحمّل كند.17

 

اين محبت عجيب سبب شگفتي حضرت زهرا(عليها السلام)شد، تا روزي موضوع را با پدرش پيامبر(صلي الله عليه وآله) در ميان گذاشت و فرمود:

از علاقه زينب با حسين، شگفتزده شدهام، به گونهاي كه زينب لحظهاي بدون ديدار حسين آرامش ندارد!

با شنيدن اين سخن، اشك از چشمان رسول خدا(صلي الله عليه وآله)سرازير گشت، فرمود:

نور چشمم! اين دختر همراه حسين(عليه السلام) به كربلا ميرود و در رنجها و مصايب برادرش شريك خواهد بود.18

محبت حضرت زينب(عليها السلام) به امام حسين(عليه السلام) به گونهاي بود كه هر روز چند بار به ديدار آن حضرت ميرفت. هنگام نماز نخست به چهره نوراني برادر مينگريست، سپس نماز ميخواند.19 در روز عاشورا، دو نوجوانش محمّد و عون را نزد برادر آورد و عرض كرد:

جدّم ابراهيم خليل(عليه السلام) از درگاه خدا قرباني را قبول نمود، تو نيز اين قرباني را از من بپذير! اگر چنين نبود كه جهاد براي زنان روا نيست، هر لحظه جان را فداي جانان مينمودم.20

دوستي امام حسين(عليه السلام) براي خواهر، تنها از سر عاطفه نبود، بلكه اين محبت از جهان غيب و ملكوت سرچشمه ميگرفت. گرمي عشق امام حسين(عليه السلام) در جان حضرت زينب(عليها السلام) آميزهاي از ايمان، عشق، عاطفه و شعور بود و جوشيدن چنين محبتي در سامانبخشي قيام عاشورا بسيار كارساز شد.

منزلت حضرت زينب(عليها السلام)

حضرت زينب(عليها السلام) هنگامي كه بر پدر خود وارد ميشد، امام(عليه السلام)از جاي برميخاست و ايشان را با احترام زياد در جاي خود مينشاند. ايشان امين پدر بود. هنگامي كه حضرت علي(عليه السلام) از دنيا رفت، امام حسن(عليه السلام) كافور مخصوصي را، كه يادگار رسول خدا(صلي الله عليه وآله) بود، از حضرت زينب(عليها السلام) خواست. ايشان كافور را آورد و آن را گشود، بوي عطر آن محيط را فرا گرفت.21

همچنين زينب كبري(عليها السلام) نزد امام حسن(عليه السلام) و امام حسين(عليه السلام)از منزلت ويژهاي برخوردار بود. اين دو امام نهايت احترام را در حق خواهر روا ميداشتند; سعي ميكردند مصايب و مشكلاتي كه برايشان رُخ ميدهد حضرت زينب(عليها السلام) متوجه نشود و ناراحت نگردد.

اما محبت امام حسين(عليه السلام) و زينب(عليها السلام) علاقهاي متقابل و استثنايي بود. امام حسين(عليه السلام) نيز فوقالعاده حضرت زينب(عليها السلام)را عزيز و گرامي ميداشت،22 ايشان را محرم راز و امين خود ميدانست و ودايع خويش را به ايشان ميسپرد. امام حسين(عليه السلام)اسرار امامت را به ايشان سپرد.23 اين مسئله مقام و شأن حضرت زينب(عليها السلام) را گواهي ميدهد. هنگام ديدار حضرت زينب(عليها السلام) از برادر، امام(عليه السلام)براي او جا باز ميكرد، با شادماني ايشان را در كنار خود مينشاند و در قرب جوارش بود.24

فضايل و مناقب حضرت زينب(عليها السلام)

زينب كبري(عليها السلام) داراي فضايل و مناقب فراوان بود. همانگونه كه اشاره شد، اين بانوي با عظمت را عالمه غيرمعلَّمه، عقيله بنيهاشم، معصومه صغري و... لقب دادهاند.25

حضرت زينب(عليها السلام) بانويي بلندقامت، نيكو چهره و عاليمقام بود، در وقار و شخصيت، مانند جدّهاش حضرت خديجه(عليها السلام)، در حيا و عفّت، همچون مادرش فاطمه زهرا(عليها السلام)، در رسايي و شيوايي بيان، مانند پدرش حضرت علي(عليه السلام)، در حلم و بردباري، چون امام حسن(عليه السلام)و در شجاعت و قوّت قلب، مانند برادرش امام حسين(عليه السلام) بود.26 در ذيل، گوشههايي از فضيلتهاي حضرت زينب(عليها السلام) را پي ميگيريم:

1. علم و دانش

سخنان و خطبههاي عالمانه، همراه با استدلال به آيات قرآن، در كوفه، مجلس عبيداللّهبن زياد و همچنين در دربار يزيد، از سوي حضرت زينب(عليها السلام) هر كدام شاهدي بر توانايي دانش اين بانوست. ابن عبّاس گفتار پر ارج فاطمه زهرا(عليها السلام) را درباره «فدك»، از حضرت زينب(عليها السلام)نقل كرده، ميگويد: «عقيله ما زينب دختر علي چنين گفت: ...»27 افزون بر آن، درس و تفسير قرآن از سوي حضرت زينب(عليها السلام)، براي زنهاي كوفه در زمان حكومت پدرش حضرت علي(عليه السلام)بيانگر دانش ايشان است.28

حضرت زينب(عليها السلام) مقام بيان روايت و حديث را دارا بود; چنانكه محمّدبن عمرو، عطاء بن سائب، فاطمه بنت حسين و ديگران از زينب(عليها السلام) نقل حديث كردهاند.29

عقيله بنيهاشم حتي آگاهي به حوادث آينده را از پدر بزرگوار خود فرا گرفته بود; همانگونه كه بعضي از اصحاب خاص پيامبر(صلي الله عليه وآله)مانند سلمان، ابوذر و برخي از ياران حضرت علي(عليه السلام)مانند ميثم تمّار و رشيد هجري به اينگونه اسرار آگاه بودند.30

حضرت زينب(عليها السلام) دانشي سرشار داشت. طبيعي است كسي كه از محضر پيامبر(صلي الله عليه وآله) (شهر علم) و حضرت علي(عليه السلام)(دروازه علم) كسب دانش نموده باشد، بايد درياي علم باشد. روزي حضرت زينب(عليها السلام) در كلاس تفسير خود، براي بانوان كوفه سوره «كهيعص» را تفسير ميكرد، حضرت علي(عليه السلام)وارد كلاس حضرت زينب(عليها السلام)شد و او را از راز اين حروف مقطّعه آگاه ساخت و فرمود:

نور ديده! اين حروف رمزي است و در مصيبت وارد شده بر شما عترت پيامبر رسيده است.31

اميرمؤمنان(عليه السلام) فرمود:

«كاف» رمز كربلاست; «ها» به هلاكت و شهادت اشاره دارد; «يا» يعني: يزيد كه بر حسين(عليه السلام) ستم ميكند; «عين» كنايه از عطش حسين(عليه السلام)است; و «صاد» به صبر اشاره دارد.32

در هر صورت، حضرت زينب(عليها السلام) «عالمه غيرمعلَّمه» بود، چنانكه احتجاجات او در كوفه و شام در برابر دشمن، مانند احتجاج مادرش حضرت زهرا(عليها السلام) بود كه درباره «فدك» ابراز نمود.

2. پرستش و عبادت

عبادت رفيعترين مقام آدمي است. ائمّه اطهار(عليهم السلام) هر كدام مرتبه اعلاي از اين مقام را دارا بودند. دخت والاگهر حضرت علي(عليه السلام) نهايت عبادت و تعظيم را در برابر پروردگار داشت. ايشان از نيايش و نمازهاي پيامبر با خبر بود، به گونهاي كه خداوند به او وحي كرد: «اي پيامبر! ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه در اثر عبادت، خود را به مشقّت اندازي!»33

حضرت زينب(عليها السلام) نمازهاي مادرش حضرت زهرا(عليها السلام) و پدرش حضرت علي(عليه السلام) را شاهد بود. ايشان نيايشهاي امام حسن مجتبي(عليه السلام)را در دل شبها و روزها ديده بود، عبادت و مناجاتهاي امام حسين(عليه السلام) را، به ويژه در شب و صبح عاشورا، به تماشا نشسته بود و هر يك برايش درس و الگوي عبادت و مناجات بود.

حضرت زينب كبري(عليها السلام) شبها به عبادت ميپرداخت و در دوران زندگي، هيچگاه تهجّد را ترك نكرد. آنچنان به عبادت اشتغال ورزيد كه ملقّب به «عابده آل علي» شد.34 شبزندهداري حضرت زينب(عليها السلام)، حتي در شب دهم و يازدهم عاشورا، ترك نشد. فاطمه دختر امام حسين(عليه السلام)ميگويد:

در شب عاشورا، عمّه ام پيوسته در محراب عبادت ايستاده بود، نماز و نيايش داشت و پيوسته اشكهايش سرازير ميشد.35

امام زين العابدين(عليه السلام)، ميفرمايد:

عمّه ام زينب در طول سفر اسارت از كوفه تا شام، پيوسته نمازهاي واجب و مستحب خود را انجام ميداد و در بعضي منزلگاهها ميديدم كه ايشان در اثر ضعف و گرسنگي، نماز خود را نشسته ميخواند; چراكه سهميه غذاي خود را ميان كودكان تقسيم ميكرد و ديگر توان ايستادن نداشت.36

ارتباط حضرت زينب(عليها السلام) با خداوند آنگونه بود كه حضرت سيدالشهداء(عليه السلام)در روز عاشورا هنگام وداع، به خواهرش فرمود:

«يا اختي لا تنسيني في نافلة الليل»;37

خواهرم! مرا در نمازهاي شب، فراموش نكن.

3. حجاب و عفّت

از منظر اسلام، يكي از مهمترين وظايف بانوان، پاسداري در حفظ حريم حجاب و عفّت است. در قرآن مجيد، در چند آيه38 به ضرورت حجاب براي زنان تصريح گرديده و در چهارده آيه،39 درباره عفّت و پاكدامني هشدار داده شده و در احاديث فراوان نيز هشدارهاي مؤكّد در اين زمينه داده است.

عقيله بني هاشم در حجاب و عفّت، مانند مادرش فاطمه زهرا(عليها السلام) بود و به اين مهم بسيار اهميت ميداد. تا پيش از عاشورا و ماجراي اسارت، نامحرمي حضرت زينب(عليها السلام) را نديده بود; چنانكه در تاريخ آمده است:

هنگامي كه زينب مي خواست به مسجدالنبي كنار قبر رسول خدا(صلي الله عليه وآله) برود، علي(عليه السلام) دستور مي داد شب برود. به حسن و حسين(عليهما السلام) ميفرمود: همراه خواهرشان باشند. حسن(عليه السلام)جلوتر و حسين(عليه السلام)پشت سر، زينب در وسط حركت ميكردند. آنها از سوي مولاي متقيان مأمور بودند كه حتي چراغ روي مرقد منوّر پيامبر را خاموش كنند تا چشم نامحرم به قامت زينب نيفتد.40

يحيي مازني ميگويد: من در مدينه، مدت زيادي همسايه حضرت علي(عليه السلام) بودم. سوگند به خداوند! در اين مدت، هرگز حضرت زينب(عليها السلام) را نديدم و صدايش را نشنيدم.41 حجاب و عفاف حضرت زينب(عليها السلام) به گونهاي بوده است كه علّامه مامقاني در اينباره ميگويد:

زينب در حجاب و عفاف، يگانه روزگار بوده است. كسي از مردان، در زمان پدرش و برادرانش تا روز عاشورا، اورا نديده بود.42

4. صبر و استقامت

از منظر دين، صبر جايگاهي بس والا دارد. قرآن به صبركنندگان بشارت داده است. (بقره: 155) مقام صبر نسبت به ايمان همانند سر براي بدن است. حضرت زينب(عليها السلام) نمونه و تجسّم عالي صبر و پايداري است. مقاومتوشكيبايي در راهپاسداري از حريم دين و كرامت انسانيت، از ويژگيهاي بارز اين بانوي بزرگ است.

صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند *** بر اثر صبر نوبت ظفر آيد.43

صبر و ثبات شگفتانگيز حضرت زينب(عليها السلام) همگان را به اعجاب واداشته است; زيرا از پنج سالگي براي او، مصايب جانكاه يكي پس از ديگري شروع شد، ولي ايشان در برابر همه اين مصيبتها، قامت برافراشت و صبر كرد.

حضرت زينب(عليها السلام) در وادي صبر و استقامت، يكهتاز ميدان است. به گفته علّامه مامقاني، ايشان در صبر و ثبات بينظير و يگانه است.44 در بلنداي مقام صبر و بردباري آن گوهر عظيم الهي، همين بس كه وقتي در برابر پيكر نوراني و خونين برادرش امام حسين(عليه السلام) رسيد، رو به آسمان كرد و گفت:

بار خدايا! اين اندك قرباني و كشته در راه خودت را از ما (خاندان پيامبر) بپذير.45

اين سخنان آن بانوي آزاده هنگامي كه برادر عزيزش امام حسين(عليه السلام) و ديگر برادران و فرزندان خويش را از دست داده بود، حاكي از قوّت ايمان، ثبات اعتقاد، گذشتن از خود و فنا شدن ايشان را در خداوند است.46حضرت زينب(عليها السلام) در اثر توجه و تربيت خمسه طيّبه، چنان روح بزرگي يافته بود كه شهادت عزيزانش را با صبر و ثباتي وصفناپذير تحمّل نمود.

نورالدين جزائري ميگويد:

از جمله القاب زينب(عليها السلام) «الراضية بالقدر والقضاء» است، و اين مخدّره چنان در برابر شدايد ومحن ايستادگي كرد كه اگر اندكي از بسيار آن بر اذيال جبال راسيات گذاشته شود آب ميگردد، ولي اين مخدرّه مظلومه، يكه و تنها، غريب و بيكس «كالجبل الراسخ...» در مقابل همه ايستادگي كرد.47

درست است كه حضرت زينب(عليها السلام) در كربلا گريه و ناله نيز داشت; چنانكه وقتي قامت حضرت علياكبر(عليه السلام)بر زمين افتاد، حضرت زينب(عليها السلام)سراسيمه و با اشك ديدگان، از خيمه بيرون آمد و فرمود: «يا حبيباه! يا ثمرة فؤاداه! يا نور عيناه!»48 و خود را بر روي بدن حضرت علياكبر(عليه السلام)انداخت، اما امام حسين(عليه السلام)حضرت زينب(عليها السلام) را از پيكر ايشان جدا نمود و به سوي خيمهها برگرداند.49 با اينكه همين بانو در شهادت دو جوان خويش خاموش و ساكت بود، ولي نالههاي حضرت زينب(عليها السلام) در اينگونه موارد، دو دليل داشت:

گاهي عظمت مصيبت بيش از حد سنگين بود; از جمله شهادت حضرت علياكبر(عليه السلام); چراكه ايشان مقامي بس ارجمند داشت و شبيهترين كس به پيامبر(صلي الله عليه وآله) از نظر صورت و سيرت بود. به گفته نورالدين جزائري:

حضرت علي اكبر(عليه السلام) در واقعه عاشورا، نايب رسول خدا بود; همانگونه كه قاسم نايب امام حسن(عليه السلام) و حضرت عبّاس نايب حضرت علي(عليه السلام)و حضرت زينب(عليها السلام) نايب زهراي اطهر. علي اكبر(عليه السلام) از طينت محمّديه بود.50

بنابراين، به شهادت رسيدن حضرت علي اكبر(عليه السلام) و مصيبت از دست دادن آن عزيز، چنان سنگين و كمرشكن بوده است كه دل را آب ميكند و عاطفه را به جوش ميآورد و ناليدن در چنين مصيبت عظيمي، با مقام صبر در تعارض نيست.

ديگر اينكه گريه ها وناله هاي حضرت زينب(عليها السلام) در كربلا و پس از آن در طول سفر كوفه و شام، در جهت اهداف عالي و رسالت عظماي ايشان، يعني ابلاغ پيام عاشورا بوده و ايشان از راههاي گوناگون، از جمله با خطبه ها و سخنرانيهاي آتشين و گريههاي جانسوز خويش، از نهضت حسيني پاسداري مينمود.

5. شجاعت و قهرماني

از ويژگيهاي عظيم بانوي كربلا، «شجاعت» است; شجاعتي بسان حضرت علي(عليه السلام) كه در قيام كربلا سخت مورد نياز بود. بدون شك، اگر ذرّهاي ترس از حكومت استبدادي يزيد در وجود زينب راه مييافت، در اين صورت، نهضت كربلا چنين پيروزي به ارمغان نميآورد.

حضرت زينب(عليها السلام) در اين ويژگي، يكهتاز ميدان بود. خطبههاي آتشين و افشاگرانه ايشان بر ضد دستگاه امويان و گفتار كوبندهاش در فرصتها براي دفاع از نهضت حسيني، و صلابت بينظير ايشان در كوفه و شام، همه بيانگر قهرماني و شجاعت ايشان است. «زينب به عنوان شيرزن كربلا و خطيب قهرمان پيامرسان خون شهيدان، در پيشاني اسلام تابيد»51 و جهاد و دفاع ايشان از اسلام و ديانت به ابديت پيوست.

زينب كبري(عليها السلام) شجاعت را از پدر به ارث برده بود; حضرت علي(عليه السلام)كه نزد دوست و دشمن به شجاعت و شهامت معروف بود.52 خوابيدن مولا در بستر پيامبر در شب هجرت، به هلاكت رساندن عمرو بن عبدود در جنگ خندق و ديگر دلاوريهاي آن حضرت در جنگهاي گوناگون دوران پيامبر و پس از آن زبانزد دوست و دشمن است. ابن ابيالحديد درباره شجاعت اميرمؤمنان(عليه السلام) چه زيبا گفته است:

و اما شجاعت او، به گونهاي است كه نام شجاعان تاريخ گذشته را از يادها بُرد، و نام دليرمردان آينده را به فراموشي سپرد. هيچگاه از انبوه و گُردان دشمن نترسيد، و با كسي رو به رو نشد، جز آنكه وي را بر زمين كوبيد، و هرگز بر دشمن ضربتي نزد كه نيازمند ضربت دوم باشد.53

حضرت زينب(عليها السلام) نيز شجاعتي شايان از خود به نمايش گذاشت. ايشان بارها جان امام سجّاد(عليه السلام)را از مرگ نجات داد; از جمله در مجلس ابنزياد، پس از احتجاج حضرت سجّاد(عليه السلام) با ابنزياد، امر به شهادت او داد. حضرت زينب(عليها السلام) دست در گردن فرزند برادر انداخت و فرمود: «تا زندهام، نخواهم گذاشت او را بكشيد.»54 و هرگز به ابن زياد و يزيد بن معاويه اعتنايي نكرد و در حالي كه آنان در اوج اقتدارشان بودند، و پاسبانها با شمشيرهاي از نيام بيرون كشيده اطراف ايشان را گرفته بودند، سخناني ايراد كرد كه يزيد و اطرافيان وي را رسوا ساخت.

6. فصاحت و بلاغت

بانوي قهرمان كربلا، فصاحت و بلاغت را از پدر و مادر گرامياش به ارث برده بود. «هنگامي كه سخن ميگفت، گويي از زبان پدر، ايراد سخن ميكرد.»55 سخنانش در كوفه و مجلس يزيد و نيز گفتوگوهاي ايشان با عبيداللّه بن زياد، بيشباهت به خطبههاي اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) و خطبه «فدكيّه» مادرش زهرا(عليها السلام)نيست.56 اين خطبهها در حالي ايراد ميشدند كه حضرت زينب(عليها السلام) داغهاي فراواني بر سينه داشت; گذشته از آنكه تشنه، گرسنه و بيخواب بود، سختي سرپرستي كودكان و راه را نيز به دوش ميكشيد.

 

وقتي حضرت زينب(عليها السلام) در كوفه، آن خطبه فصيح، آتشين و شورانگيز را ايراد نمود، مردم دستها را به دندان گزيدند و با تعجب به هم نگاه كردند! در همان موقع، پيرمردي در حالي كه ميگريست و محاسنش از اشك چشمشتر شدهبود، دستبه سويآسمانبلند كرد و گفت:

پدر و مادرم فداي ايشان كه سالخوردگانشان بهترين سالخوردگان و كودكان ايشان بهترين خردسالان، و زنانشان بهترين زنان و نسل آنها والاتر و برتر از همه نسلهاست.57

رسالت حضرت زينب(عليها السلام)

در پي واقعه دردناك كربلا، حضرت زينب(عليها السلام) مسئوليت سنگين را عهدهدار گرديد; زيرا امام حسين(عليه السلام)پديدآورنده نهضت بود، ولي ادامهدهنده آن خواهرش حضرت زينب(عليها السلام)بود. اندوههاي دلخراش آن بانوي بزرگ مانعي بر سر راه ايشان براي رويارويي با دشواريها و ايفاي رسالت بزرگش ايجاد نكرد.

نهضت عاشورا با شهادت امام(عليه السلام) به فرجام و هدف پاياني نرسيد، بلكه هدايت و رهبري آن به دست با كفايت دختر علي(عليه السلام) بود. حضرت زينب(عليها السلام) از جانب برادر اين وظيفه را يافته و امام(عليه السلام) طي وصاياي خود مسائل را به ايشان فرموده بود.

عصر عاشورا هنگامي كه بانو زينب(عليها السلام) مشاهده كرد امام حسين(عليه السلام) روي زمين افتاده و دشمنان جنايتكار اطراف پيكر مطهّر وي را با هدف كشتن ايشان گرفتهاند، از خيمه بيرون آمد و پسر سعد را به عنوان سرزنش فرمود:

«يابن سَعد! اَيُقتَلُ اَبُو عبداللّه وَ انتَ تَنظُرُ اِلَيهِ؟»58

فرزند سعد! آيا ابوعبداللّه كشته ميشود و تو تماشا ميكني؟!

او هيچ جوابي نداد و روي از حضرت زينب(عليها السلام)برگرداند، ولي ايشان تلاش كرد تا شايد از كشته شدن امام حسين(عليه السلام)جلوگيري نمايد. از اينرو، خطاب به آن مزدوران نمود و گفت: «اَما فيكم مُسلِمٌ؟» آيا در بين شما يك نفر مسلمان نيست؟ باز هيچ كس پاسخي نداد59 زينب كبري(عليها السلام) فرياد برآورد:

«وا اخاه! واسيّداه! وا اهلبيتاه! ليت السماء انطبقت علي الارض و ليت الجبال تدكدكت علي السهل»;60 واي برادرم! واي سرورم! واي اهلبيت! اي كاش آسمان بر زمين واژگون ميشد! و اي كاش كوهها خرد و پراكنده بر هامون ميريخت.

حضرت زينب(عليها السلام) با اين جمله ها، مرحله دوم نهضت را شروع كرد. از اين لحظه، وظيفه طاقت فرسا بر عهده او بود. از مردان ديگر كسي نمانده بود، و او بود و كودكان و امام بيمار غريب و تنها. ايشان براي انجام رسالت عظماي خود، به سوي امام حسين(عليه السلام) رهسپار ميدان شد، بر بالين برادر رسيد، پيشاني را به خون برادر رنگين كرد، سپس دست خود را به زير پيكر مبارك و خونين سيدالشهداء(عليه السلام) گرفت و به آسمان نگاه دوخت و فرمود: «خدايا! اين قرباني را از ما بپذير!»61

حضرت زينب(عليها السلام) استوار همچون كوه، در كنار امام زينالعابدين(عليه السلام) و بانوان و كودكان داغديده، و در جوار قتلگاه شهيدان، نظارهگر غارت شدن و سوختن خيمهها بود. ايشان سپس شام غريبان شهدا را در بيابان، با زمزمههاي دلخراش عزاداري، با اشك و ناله در سوگ عزيزان و پرستاري از يتيمان، و با نماز شب و نيايش با پروردگار به صبح رساند.

حضرت زينب(عليها السلام) در قتلگاه

در روز يازدهم محرّم سال 61 هجري، زنان و خواهران امام حسين(عليه السلام)و بازماندگان شهيدان به همراه زينب(عليها السلام)و عليبن الحسين(عليه السلام)و كودكان، آماده حركت به سوي كوفه شدند. هنگام حركت، كاروان اسيران را از قتلگاه عبور دادند. وقتي چشم اسيران به بدنهاي غرقه به خون روي زمين افتاد، نالههاي دردناك سر دادند.

حضرت زينب(عليها السلام) در كنار بدن مقدّس امام حسين(عليه السلام)، رو به سوي مدينه نمود و ندبه هاي دلخراش سر داد:

«وا محمّداه! بَناتُكَ سَبايا وَ ذُرّيتُك مُقَتّله، تسفي عليهم رِيحُ الصّبا، و هذا حُسينٌ مجزوزُ الَّرأسِ مِنَ القَفا، مَسلُوبُ العمامِةِ و الرِّداء...»;62 اي پيامبر! اينان دختران شمايند كه به اسيري ميروند. اينان فرزندان شمايند كه با بدنهاي خونين، روي زمين افتادهاند و باد صبا بر پيكر آنان ميوزد! اي رسول خدا! اين حسين است كه سرش را از قفا بريدهاند و عبا و ردايش را به غارت بردهاند.

پدرم فداي كسي كه سپاهيان او را غارت كردند، سپس خيمه گاهش را سرنگون ساختند! فداي آن مسافري كه ديگر اميد بازگشتش نيست!63

فداي آن عزيزي كه با لب تشنه شهيد شد و از محاسنش خون ميچكيد، قربان آن كسي كه جدّش رسول خداست و او فرزند هدايت است! پدرم فداي كسي كه آفتاب براي او باز گشت تا نماز خود را بخواند!64

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, | 10:12 | نویسنده : بحرینی |