حكمت گردش شب و روز

 به يقين پروردگار شما خداست كه آسمان‏ها و زمين را در شش روز آفريد، سپس بر تخت [فرمانروايى و تدبير امور آفرينش‏] چيره و مسلّط شد، شب را در حالى كه همواره با شتابْ روز را مى‏جويد بر روز مى‏پوشاند، و خورشيد و ماه و ستارگان را كه مُسخّر فرمان اويند [پديد آورد]؛ آگاه باشيد كه آفريدن و فرمان [نافذ نسبت به همه موجودات‏] مخصوص اوست؛ هميشه سودمند و با بركت است، پروردگار عالميان.

جهان همان گونه كه در پيدايش نيازمند به اوست در تدبير و ادامه گردش حيات‏ و اداره شبانه روز نيز وابسته به اوست و اگر لحظه‏اى لطف خدا از آن گرفته شود، نظامش به كلى گسسته و نابود مى‏گردد.

آفرينش طبيعت و موجودات و برقرارى قوانين و انضباطى كه به فرمان پروردگار در عالم هستى حاكم است؛ در مسير معينى حركت مى‏كند.

از اين حركت پربركت، اسبابِ طبيعت كه مهمترين آنها پى در پى بودن شبانگاه و صبحگاه است و همه موجودات دنيا بر روال آنها تلاش و آرامش دارند و چرخه رزق و روزى بندگان و حيوانات و گياهان بر دايره حركت و بركت آنها مى‏چرخد؛ از وجود مبارك خداوند است.

وجود حق تعالى سرمايه‏اى ذاتى و پر خير و بركت است كه آثار فيض سرشار او تا ابد باقى بماند و هرگز زوال نپذيرد.

لايق‏ترين وجود براى صفت مبارك، وجود خداوند است كه سرچشمه همه نيكى‏ها و خيرات، پيوسته از او جارى است و باران رحمت و حيات او بر همه موجودات عالمگير و فراگير مى‏گردد؛ پس ستايش از مقام مقدس و مبارك ربوبى به اين است كه فرمود: تبارك اللّه ربّ العالمين».

از نشانه‏هاى آشكار قدرت نمايى الهى، رفت و آمد شب و روز است. همگى در كارند تا آنانى كه اهل درك و انديشه هستند در پرتو تقوا و پرهيز از گناه، صفاى روح و روشن بينى يافته و چهره حقيقت و جمال يار را ببينند.

إِنَّ فِى اخْتِلفِ الَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِى السَّموَ تِ وَ الْأَرْضِ لَأَيتٍ لّقَوْمٍ يَتَّقُونَ» «2»

به يقين در رفت و آمد شب و روز و آنچه را خدا در آسمان‏ها و زمين پديد آورد، براى گروهى كه همواره تقوا پيشه‏اند، نشانه‏هايى [بر توحيد، ربوبيّت و قدرت خدا] ست.

اگر نورانيت نورِ روز كه پرتويى از سرچشمه نور خورشيد است و تاريكى و سكوت شب كه از پنهانى منبع نور آفتاب است به صورت يكنواخت و پيوسته بود، سردى و گرمى بر اوضاع عالم غلبه مى‏كرد و همه موجودات نابود مى‏شدند ولى خداوند اين دو را پشت سر يكديگر قرار داده تا بستر زندگى و كوشش در كره زمين آماده گردد. و اين از موهبت‏هاى خداوند كريم است كه همه زمينه‏هاى حيات و بقاى آدمى را فراهم مى‏سازد ولى آدميزاده ناسپاس با كفران و طغيان خود را هلاك مى‏سازد و راه سعادت و كاميابى را به جهنم سوزان ختم مى‏كند.

امام سجّاد عليه السلام در دعايش هنگام رؤيت هلال چنين زمزمه مى‏فرمود:

أَيُّهَا الْخَلْقُ الْمُطِيعُ الدَّائِبُ السَّرِيعُ الْمُتَرَدِّدُ فِي مَنَازِلِ التَّقْدِيرِ، الْمُتَصَرِّفُ فِي فَلَكِ التَّدْبِيرِ آمَنْتُ بِمَنْ نَوَّرَ بِكَ الظُّلَمَ وَ أَوْضَحَ بِكَ الْبُهَمَ وَ جَعَلَكَ آيَةً مِنْ آيَاتِ مُلْكِهِ وَ عَلَامَةً مِنْ عَلَامَاتِ سُلْطَانِهِ وَ امْتَهَنَكَ بِالزِّيَادَةِ وَ النُّقْصَانِ وَ الطُّلُوعِ وَ الْأُفُولِ وَ الْإِنَارَةِ وَ الْكُسُوفِ فِي كُلِّ ذَلِكَ أَنْتَ لَهُ مُطِيعٌ وَ إِلَى إِرَادَتِهِ سَرِيعٌ. «3» اى آفريده فرمانبردار و پوينده دائم و شتابان، رفت و آمد كننده در منازل معيّن شده و تصرف كننده در فلك تدبير، ايمان آوردم به كسى كه به سبب تو تاريكى‏ها را روشن كرد، آنچه را با حواس به سختى مى‏توان يافت، به وسيله تو آشكار ساخت و تو را دليلى از دلايل فرمانرواييش بر هستى و نشانه‏اى از نشانه‏هاى سلطنت و قدرتش قرار داد و تو را به زيادى و نقصان وطلوع و غروب و تابندگى و گرفتگى، به خدمت گرفت. در تمام اين حالات فرمانبردار اويى و به سوى خواسته‏اش شتابانى.

برخى انسان‏هاى ساده لوح به شب و روزها بدبين هستند و از آنها ابراز تنفّر مى‏كنند و گاهى روزى را نحس و شوم مى‏دانند، يا شبى را عامل بدبختى و سياهى زندگى خود مى‏پندارند يا به سالى و ماهى و فصلى حالت خوش يُمنى يا بدشگونى و سيه روزى مى‏دهند و گروهى به روزگار و طبيعت مشكوك هستند و همه عوامل بدبختى خود را به زمين و آسمان نسبت مى‏دهند، ولى اينان نمى‏دانند كه نظام عالم هستى و آفرينش خداوند منّان كمبود و عيبى ندارد و چرخه زمانه به طور طبيعى به دلخواه فرد يا گروه خاصى نيست كه بر وفق مراد كسى باشد و ديگرى را نااميد و محروم سازد. گردش روزگار و تدبير امور با قدرت خداوند به گونه‏اى است كه همه موجودات و امكانات در حساب و نظم ويژه‏اى حركت مى‏كنند ولى بر پايه اراده الهى فراز و نشيب دارد كه بايد بر اساس مصالح و حكمت‏هايى مورد آزمايش يا مقامات قرار بگيرند تا به اهداف عالى برسند، امّا انسان نادان به جاى اين كه به نفس خود مظنون باشد و از شر هواى آن به حق تعالى پناه ببرد به مظاهر طبيعت و مقدسات دينى اهانت مى‏كند.

اميرمؤمنان على عليه السلام به نكته مهمى به نقل از پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله اشاره مى‏فرمايد:

اعْلَمُوا عِبادَ اللَّهِ أَنَّ المُؤْمِنَ لايُصْبِحُ وَ لايُمسى‏ إلَّا وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَهُ، فَلايَزالُ زارِياً عَلَيها وَ مُستَزيداً لَها. «4»

بندگان خدا، بدانيد كه مؤمن شب را به روز و روز را به شب نمى‏برد مگر آن كه به نفس خود بدگمان است، هماره از خود عيبجويى مى‏كند و خواهان افزايش كار نيك از نفس است.

پس بايد بر حركات شيطنت‏آميز نفس امّاره نظارت بيشتر كرد تا هواى دوست را با دود گناه و وسوسه شيطانى آلوده نسازيم.

شخصى به امام باقر عليه السلام گفت: چگونه صبح كردى؟ فرمود:

در حالى صبح كرديم كه غرق نعمتيم و آلوده به گناهان بسيار، پروردگارمان با نعمت‏هايش به ما اظهار محبت مى‏كند و ما با گناهانمان با او دشمنى مى‏ورزيم در حالى كه ما به او نيازمنديم و او از ما بى‏نياز است. «5»

 بينش در بهره‏گيرى از نعمت‏ها و بلاها

اندازه‏شناسى و شناخت قدر نعمت‏ها و حكمت حوادث و آفات انسان را در رساندن به كمالات برتر موفّق مى‏سازد؛ به ويژه اگر به اسرار باطنى خلقت اشيا بيشتر نگريسته شود به معرفت حقيقى نزديكتر مى‏شود.

اگر آدمى‏

«سرّ القَدَر»

داشته باشد و همه چيز را مانند آب و آتش بشناسد پى مى‏برد كه چرا خداوند حكيم، صفت خوبى را به فرد زشتى داده يا زيبايى را به فرد ناشايست و نادان داده است. اگر تيز نگر شود، پاسخ همه اين پرسش‏ها به عدالت و حكمت حق مى‏رسد.

هنگامى كه انسان سرّ قَدَر هر چيزى و حكمت حق در آن را نشناسد، هميشه از خود مى‏پرسد، چرا و چگونه چنين كرده است؟ اگر به سرّ درون آفرينش برسد، همه اشكالات و شبهات او از بين مى‏رود.

بيشتر ناله‏ها و شكايت‏هاى بشر از روى جهل به راز هستى و آفرينش است و ظاهربينى و ساده‏نگرى و به كار نگرفتن عقل و انديشه، او را به موجودى مادى و حيوانى تبديل مى‏كند كه همه همّت او صرف شكم چرانى و سرگرمى در دنياست ولى چراغ زندگى و عقلش تعطيل است.

يكى از صفات شيعه ژرف نگرى در امور حقيقى دنياست كه امام على عليه السلام در اين باره به اصحاب فرمود:

شِيعَتُنا هُمْ العارِفُونَ بِاللَّهِ العامِلُونَ بِأَمْرِ اللَّهِ، أَهْلُ الفَضائِلِ، النَّاطِقُونَ بِالصَّوابِ، مَأكُولُهُم الْقُوتُ وَ مَلْبَسُهُم الأِقتِصادُ وَ مَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ ...

تَحْسَبُهُم مَرْضى‏ وَ قَدْ خُولِطُوا وَ ما هُمْ بِذلِكَ، بَلْ خامَرَهُم مِنْ عَظَمَةِ رَبِّهِم وَ شِدَّةِ سُلطانِهِ ما طاشَتْ لَهُ قُلُوبُهُم وَ ذَهَلَتْ مِنْهُ عُقُولُهُم، فإِذا اشْتاقُوا مِنْ ذلكَ بادَرُوا إِلى‏ اللَّهِ تَعَالى‏ بِالأَعْمالِ الزَّكِيَّة لايَرْضَونَ لَهُ بِالقَلِيلِ و لايَستَكْثِرُونَ لَهُ الجَزيلَ فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ أَعْمالِهِم مُشْفِقُونَ. «6»

شيعيان ما آنانند كه خداشناسند، به فرمان خدا عمل مى‏كنند، اهل فضايلند؛ زبانشان گوياى راستى و درستى است؛ خوراكشان بخور و نمير است.

پوشاكشان ميانه روى است، راه رفتنشان با فروتنى است ...

آنان را بيمار و ديوانه مى‏پندارى در حالى كه چنين نيستند، بلكه عظمت پروردگارشان و شكوه قدرت او چنان در آنان اثر گذاشته كه دلهايشان ديوانه او، خردهايشان در برابرش حيران و سرگشته شده است، اشتياق آنان سبب گشته كه با كارهاى پاك و پاكيزه به سوى خداى تعالى بشتابند، به عمل اندك براى او رضايت نمى‏دهند و اعمال زياد را براى خود زياد نمى‏شمارند، پيوسته خود را متّهم مى‏دارند و از اعمال خويش بيمناكند.

بخشى از رزق و سرمايه انسان، اموالى است كه از راه كسب حلال به دست مى‏آيد و در راه حق و حمايت از ضعيفان مصرف مى‏گردد. و گاهى آدمى در اثر هوا و هوس از راه باطل درآمدى بياندوزد و در راه شيطان خرج مى‏كند كه هر دو بر باد رفته است.

«عدّه‏اى از مردم خراسان خدمت امام صادق عليه السلام رسيدند. حضرت بى مقدمه فرمود: هر كس مالى را از «مهاوش» به دست آورد، خداوند آن را در «نهابر» از بين ببرد. عرض كردند: فدايت شويم معنى اين جمله را نمى‏فهميم، حضرت فرمود: از باد آيد به دم بشود. «7»» «8» اين برداشت همان ضرب المثل خود ماست كه گفته‏اند: باد آورده را باد ببرد.

بنابراين بايد از وزر و وبال اين مال ترسيد كه عاقبتش دوزخ است.

از اينرو پيامبر عزيز اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:

قالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: مَنْ لَمْ يُبالِ مِنْ أىِّ بابٍ اكْتَسَبَ الدِّينارَ وَ الدِّرهَمَ لَمْ أُبالِ يَوْمَ القِيامَةَ مِنْ أَىِّ أَبوابِ النَّارِ أَدْخَلْتُهُ. «9»

خداى متعال فرمود: هر كس پروايى نداشته باشد از چه راهى درهم و دينار كسب كند روز قيامت باكى نداشته باشم كه از كدام درهاى دوزخ واردش كنم.

و اين حالت مال اندوزى يك نوع آفت زدگى نفس است كه روح و قلب را هم آلوده مى‏سازد و سپس انسان را به موجودى مانند قارون و فرعون تبديل مى‏كند كه ادعاى ملك و ملكوت را شيوه حكومت خود قرار مى‏دهد.

بنده ذليل پس به كجا بايد توقّف كند و در چه آغوشى پناه گيرد كه راه نجات او باشد.

اميرالمؤمنين در مناجات خود به درگاه الهى اين پناهندگى را درخواست مى‏فرمايد:

خدايا! براى من پيكرى آفريدى و در آن ابزارها و اندام‏هايى نهادى كه من با آنها تو را فرمان مى‏برم و نافرمانى مى‏كنم، تو را به خشم مى‏آورم و خشنودت مى‏سازم و در نفس من انگيزه به سوى شهوات قرار دادى و مرا در سرايى آكنده از آفات جاى دادى و آن گاه به من فرمودى باز ايست. پس من به كمك تو باز مى‏ايستم و به تو توسّل مى‏جويم و به تو پناه مى‏برم و با يارى تو خودم را حفظ مى‏كنم و براى انجام آنچه خشنودت مى‏سازد، از تو توفيق مى‏طلبم. «10» پس بايد سپرى از ابزار دفاع معنوى برگزيد كه حضرت على عليه السلام فرمود:

لاتُخْلِ نَفْسَكَ مِنْ فِكْرَةٍ تَزيدُكَ حِكْمَةً وَ عِبْرَةٍ تُفيدُكَ عِصْمَةً. «11»

خود را از انديشه‏اى كه برفرزانگى تو مى‏افزايد و از عبرت آموزى كه تو را از لغزش نگه مى‏دارد؛ خالى مدار.

پی نوشت ها:

 ______________________________

(1)- أعراف (7): 54.

(2)- يونس (10): 6.

(3)- صحيفه سجّاديه: دعاى 43.

(4)- نهج البلاغه: خطبه 175.

(5)- بحار الأنوار: 46/ 303، باب 6، حديث 52؛ الأمالى، شيخ طوسى: 641، حديث 1331.

(6)- بحار الأنوار: 75/ 28، باب 15، حديث 96.

(7)- امام صادق عليه السلام جواب اين سؤال را به فارسى بيان كرده‏اند.

(8)- بحار الأنوار: 47/ 84، باب 5، حديث 77؛ المناقب، ابن شهر آشوب: 4/ 218؛ بصائر الدرجات: 336، حديث 14.

(9)- بحار الأنوار: 100/ 11، باب 1، حديث 46؛ الإختصاص: 249.

(10)- بحار الأنوار: 91/ 107، باب 32، حديث 14؛ البلد الأمين: 317.

(11)- غرر الحكم: 57، حديث 554.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : شنبه 2 دی 1391برچسب:, | 20:16 | نویسنده : سرباز گمنام |